نعیمه عطامنش
مسأله «آگاهی داشتن کامپیوترها» به سالهای دههی ۱۹٣٠ و به ریاضیدان و منطقدان انگلیسی، آلن تورینگ میرسد. تورینگ مفاهیم بنیادینی را بسط داد و چنان پیش رفت که کامپیوترهای دیجیتال کنونی و تمامی پیامدهای آن را در پی هستند. تورینگ در سال ۱۹۵٠ دستگاهی پیشنهاد داد که روند استفاده ازآزمودن او به " آزمون تورینگ" معروف شد. هر چند که در این مختصر مجال شرح کارکرد دقیق محاسبه و ماهیت دقیق دستگاه نیست اما آن چه بدیهی است این است که تورینگ محاسبه را برابر با عملاندیشیدن میداند و میپرسد: سادهترین دستگاه چیست که بتواند هر محاسبهای را فارغ از میزان پیچیدگیاش انجام دهد؟ سپس دستگاهی را توصیف میکند که به \"دستگاه تورینگ\" معروف شد. این دستگاه یک دستگاه فیزیکی نیست، بلکه یک دستگاه نظری-انتزاعی است که ما را قادر به انجام اعمال محاسباتی میکند، که ممکن است بعداً دستگاههایی از آنها الگوبرداری کرده باشند، اما در وهله اول نه ساختن این دستگاهها بلکه نشان دادند که برخی ویژگیهای عام الگوریتمها و محاسبات را انجام میدهد. در توضیح بسیار مختصر ماشین تورینگ قرار است نوار بلندی داشته باشد و یک به اصطلاح «هد» که چهار عمل اصلی محاسباتی ریاضیاتی توسط او انجام شود. با توجه به هر سمبل گام بعدی مشخص میشود. این ماشین با نوار و زمان کافی میتواند هر تابع محاسبهپذیری را محاسبه کند، چنان که بسیاری از منطقدانان و ریاضیدانان این ادعا را میپذیرند که الگوریتم بودن چیزی نیست جز اجرا با دستگاه تورینگ.
تورینگ تا میانهی قرن بیستم معتقد بود که همین کامپیوترهایی که تازه پا گرفتهاند میتوانند رفتارهایی از خود بروز دهند، به پرسشهایی که به انگلیسی پرسیده میشوند، پاسخ دهند و گفتگو کنند. تورینگ در سال ۱۹۵٠ بر این اعتقاد است که اگر کامپیوتری در یک گفتگوی آنلاین اینترنتی بتواند خودش را انسان جا بزند، باید پذیرفت که او هوشمند است.
جان سرل که دیدگاهی متفاوت با دیدگاه تورینگ دارد، بعدها اصرار دارد که کامپیوترها آگاهی ندارند و قادر بهاندیشیدن نیستند. سرل در سال ۱۹٨٠ در مجلهی علوم رفتاری و مغزی) The behavral and brain sciene( مقالهای تحت عنوان \"ذهنها، مغزها و برنامه ها|\" منتشر کرد و در همین مقاله برهان اتاق چینی را اقامه کرد تا دیدگاه متمایز خود با تورینگ نشان دهد.
سرل خود را داخل اتاقی تصور میکند که در حال پردازش یک برنامه نمادها به زبان انگلیسی است. او که خود به انگلیسی صحبت میکند داخل اتاق نشسته و دستورالعملهایی به زبان چینی را دنبال میکند. سرل با دنبال کردن نمادها به زبان چینی، چنین وانمود میکند چینی میفهمد، اما صرف دنبال کردن نمادها به زبان چینی باعث نمیشود که او زبان چینی بفهمد.
سرل با این برهان در پاسخ به تورینگ میگوید که کامپیوترها دقیقاً همان کاری را انجام میدهند. انسان داخل اتاق انجام میدهد، و دقیقاً به همین علت هیچ کامپیوتری صرفاً با دنبال کردن نمادها واقعاً زبان چینی نمیفهمد. سرل درواقع با برهان اتاق چینی از هدف بزرگتری حمایت میکند، و او به دنبال این هدف است که ثابت کند کامپیوترها درتولید فهم ناکام هستند. سرل معتقد است که برنامههایی کامپیوترها اجرا میکنند صرفاً \"نحوی\"اند و کارکرد آنها "صوری"اند، به این سبب است که صرفاً به صورت رشتههایی از نمادها واکنش نشان میدهند نه به معنای نمادها. از سوی دیگر، ذهنها محتوای ذهنی دارند که حالاتی واجد معنا هستند و ما در زبان معنا را به واژهها یا نشانهها پیوند میدهیم، به نشانهها پاسخ میدهیم، پاسخی نه صرفاً فیزیکی بلکه پاسخی معنایی. به صورت مختصر ما انسانها "میفهمیم".
سرل معتقد است که: «نحو به خودی خود نه مقوم معناشناسی است و نه برای آن کافی است». به همین دلیل، هرچند کامپیوترها میتوانند نحو را دستکاری کنند تا پاسخی مناسب با ورودی زبان طبیعی تولید کنند، اما الزاماً عبارتهایی که دریافت میکنند یا خروجی دارند را نمیفهمند، چرا که نمی توانند واژهها را به معنا پیوند دهند.
سرل پس از این استدلال، در سال ۱۹٨۴ استدلال دیگری اقامه میکند با این مضمون که نحو برای معناشناسی کافی نیست و میگوید، برنامههای کامپیوتری نمیتوانند مواد ذهنی باشند:
1- برنامهها کاملاً صوریاند (نحویاند)
اذهان آدمیان محتوای ذهنی دارند (معناشناسی)
نحو به خودی خود نه مقوم محتوای معنایی هستند نه برای آن کافی است. در نتیجه، برنامهها به خودی خود نه مقوم اذهان هستند نه برای اذهان کافیاند. مقدمه سوم دقیقاً به دلیل همان آزمایش فکری اتاق چینی درست است و مطابق با سناریوی اتاق چینی ما از نحو به تنهایی نمیتوانیم به معناشناسی برسیم.
سرل در سال ۱۹٨۹ در کتاب هوش مصنوعی در ادامهی استدلال خود میگوید: نمادهای صوری هم به خودی خود نمیتوانند برای محتوای ذهنی کفایت کنند، چرا که این نمادها، بنا بر تعریف، معنا (یا تفسیر یا معناشناسی) ندارند، مگر این که کسی بیرون از سیستم به انها معنا بدهد".
منظور سرل دقیقاً این است که ما نه تنها در زبان کامپیوتری، بلکه در هر زبان و نظام نمادینی مانند منطق که نوعی زبان مصنوعی برای نحو قواعدی ارائه میدهند و معناشناسی اگر اساساً در کار باشد بعد از آن میآید. کامپیوتری که برنامه را اجرا میکند صرفاً \"نحو\" نیست، آنها سیستمهای ع لی پیچیدهای دارند. حالتهای مادی آنها مثل ولتاژ را میتوان در قالب ۰ و ۱ تفسیر کرد اما واقعیت درونی الکترونیکی است، حالتهای الکترونیکی یک نظام ع لی پیچیده است و در جهان واقعیت ریشه دارد. سرل ادعا میکند که با این اوصاف هیچ برنامه کامپیوتری نمیتواند به خودی خود علت چیزی باشد چه برسد که بتواند حالتهای ذهنی باشد.
دنت بعد از آنها در کتاب «فکر سریع» در سال ۱۹٨٧ این بحث را چنین جمعآوری میکند که: \" پس دیدگاه سرل به این نتیجه میرسد که: یک شی مادی در نظر بگیرید (هر شی مادی که باشد) که قدرت ایجاد پدیدارهای ذهنی را نداشته باشد، صرفاً با برنامهنویسی برای این شی –«یعنی با» سامان دادن دوبارهی وابستگیهای مشروطگذار میان حالاتش نمیتوانید آن را داشته باشد. \" و میگوید: برنامهنویسی «دقیقاً همان عاملی است که میتواند به چیزی ذهنیت ببخشد». در واقع «به لحاظ تجربی نامحتمل است که برنامههای مناسب (برای ذهن داشتن) را بتوان روی چیزی به جز مغزهای بشری ارگانیک اجرا کرد».
پیچیدگی دیگر که با آن روبروییم آن است که روشن نیست که کامپیوترها عملکرد نحوی را دقیقاً به همان معنا انجام میدهند که انسانها انجام میدهند، یعنی روشن نیست که کامپیوترها نحو و عملکرد نحوی را میفهمند. آنها نمیداند روی ۰ و۱ کار میکنند. کامپیوترها برخلاف انسان داخل اتاق تشخیص نمیدهند که رشتههای دو دوییاش شکل خاصی دارد و به همین سبب است که برخی قواعد نحوی را میتوان به آنها اطلاق کرد.
چالمرز در راستای این جریان و هم پای برهان اتاق چینی مطایبه میکند و در سال ۱۹۹۶ در کتاب «ذهن آگاه» مینویسد: ۱-دستورهای پخت کیک نحویاند. ٢- نحو برای ترد بودن کیک کافی نیست. ٣- کیکها تردند. ۴- اجرای دستور پخت کیک برای درست کردن آن کیک کافی نیست.
چالمرز بر آن است که اجرا خیلی اهمیت دارد، یک هویت انتزاعی )دستور پخت، برنامه( قدرتهای علّی سیستم مادیای را تعیین میکند که در شبکهی علی بزرگتری از جهان ریشه دارد. اما کامپیوتر نباید از نحو به معناشناسیگذار کند که سرل از آن ایراد بگیرد که نمیتواند، بلکه باید از اتصالات علی پیچیده به معناشناسیگذار کند. محاسباتی نه تنها نادرستاند، بلکه معنای روشنی ندارند. محاسبه یا نحو ویژگی وابسته به محاسبهگر است نه ویژگی ذاتی واقعیت: "... میتوان به هر چیزی تفسیر محاسباتی نسبت داد". (سرل، مسأله آگاهی، ۲۰۰۲، ص ۱۷)
حتی به ملکولهای نقاشی بر روی دیوار هم میتوان نسبت داد. از آن جا که هیچ چیز ذاتاً محاسبتی نیست، نمیتوان نظریه علمی داشت که امر ذهنی را، که وابسته به مشاهدهگر نیست، به محاسبه، که وابسته به مشاهدهگر است فرو بکاهد.
محاسبه صرفاً در نسبت با عامل یا مشاهدهگری وجود دارد که تفسیری محاسباتی را به پدیده تحمیل میکند. این نکتهای بدیهی است. باید این را ده سال پیش میفهمیدم، ولی نفهمیدم. (سرل مسأله آگاهی، ص ۱۷)
ند بلاک بعداً به این گفتهی سرل ایراد میگیرد و قبول نمیکند که چیزی کامپیوتر باشد یا نه به تفسیر ما بستگی دارد. بلاک خاطر نشان میکند که سرل خلاف واقعهایی که باید در باب سیستم در حال اجرا درست باشندش را نادیده میگیرند. بلاک نتیجه میگیرد که برهانهای سرل کامیاب نمیشود، اما اذعان میکند که براهین او در عمیق کردن فهممان در باب ماهیت حیث التفاتی و رابطهی آن با محاسبه و بازنمایی البته موفق است. (بلاک، مسائل کارکردگرایی، ۱۹۸۷)
چالمرز بعداً در کتاب «ذهن آگاه» در اشکال به برهان اتاق چینی سرل اشکال میگیرد و میگوید شبیهسازی پدیدهها نسخهبرداری نیست، برای مثال با شبیهسازی رایانهای از گوارش غذا، هیچ غذایی واقعاً گوارش نمیشود. پس وقتی ذهنی شبیهسازی میشود واقعاً انتظار نمیرود که هیچ ذهن واقعی حاصل شود.
ری نیز به این برهان چنین میپردازد که مطابق نظر او نحو و نمادها نه ویژگی مادی بلکه وابسته به مشاهدهگر هستند. زیرا که سرل این را این را از این واقعیت نتیجه میگیرد که ویژگیهای نحوی )مثلاً <نماد>\"۱\" منطقی بودن (در علم فیزیک تعریف نمیشود. اما ری معتقد است که از این امر نتیجه نمیشود که این ویژگیها وابسته به مشاهدهگر باشد. ری بعداً میگوید که سرل دقیق متوجه نشده که محقق شدن یک برنامه یعنی چه.
ری پاسخ چالمرز به پاتنام را تأیید میکند: تحقق یافتن صرفاً تطابق ساختاری نیست، بلکه در گرو علیت و حمایت از خلاف واقع هاست. کورزویل با سرل توافق دارد که کامپیوترها زبان را متوجه نمیشوند، با توجه به این شاهد که کامپیوترها هرگز نمیتوانند در یک محاوره شرکت کنند و طرف بحث را قانع کنند. اما این ناکامی در شکست محاوره در کامپیوترهای نسل بعد تأثیری نداشت. او میگوید سرل نمیتواند بفهمد که ماشینهای نسل بعد «از روشهای نو ظهور آشوبناک که در مقیاس وسیع موازیاند» بهره میگیرند.
غیر از هاکلند که میگوید پردازشگرها دستورالعملهای برنامه را نمیفهمند. منتقدان سرل با این امر موافق باشند که کامپیوترها نه نحو میفهمند نه معناشناسی، هر چند از کامپیوترها هم میتوانند مانند همهی موتورهای ع لی توصیف نحوی به دست داد. همچنین اغلب برای برنامهنویسها مفید است که به ماشینها چنین بنگرند که گویی عملکردهای نحوی را اجرا میکند.
امروزه برنامهنویسان هوش مصنوعی اگرچه با معضلات بسیاری روبرو هستند اما میتوان گفت آنها ناچار نیستند که از نحو به معناشناسی برسند بلکه باید آن را از علیت بیرون بکشند.
مطابق با این دیدگاه کامپیوترها میتوانند حالتهای واجد معنا داشته باشند. لزومی ندارد کامپیوتر ازحالات خودش آگاه باشد و بداند که این حالتها دارای معنا هستند، همچنین لزومی ندارد هیچ کس از بیرون معنای آنها را درک کند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟